شعری در مدح امام رضا (ع)
ای علی موسی الرضا(ع) ، ای پاکمرد یثربی، در طوس خوابیده
من تو را بیدار می دانم.
زنده تر، روشن تر از خورشید عالمتاب
از فروغ و فر شور و زندگی سرشار می دانم
گرچه پندارند دیری هست، همچون قطره ها در خاک
رفته ای در ژرفنای خواب
لیکن ای پاکیزه باران بهشت، ای روح عرش، ای روشنای آب
من تو را بیدار، ابری، پاک و رحمت بار می دانم
ای (چو بختم) خفته در آن تنگنای زادگاهم طوس
-در کنار دون تبهکاری که شیر پیر پاک آیین، پدرت،
آن روح رحمان را به زندان کشت-
من تو را بیدارتر از روح و راه صبح، با آن طره زرتار می دانم
من تو را بی هیچ تردیدی(که دل ها را کند تاریک)
زنده تر، تابنده تر از هرچه خورشید است در هر کهکشانی ، دور یا
نزدیک
خواه پیدا، خواه پوشیده
در نهان تر پرده اسرار می دانم
با هزاری و دو صد، بل بیشتر، عمرت
ای جوانی و جوان جاودان، ای پور پاینده، مهربان خورشید تابنده،
این غمین دوستدارت،
دور از تو دلگیرت
با تو دارد حاجتی، دردی که بی شک از تو پنهان نیست.
وز تو جوید(در نمانی) را ه و درمانی
جاودان جان جهان، خورشید عالمتاب
این غمین غریبت را، دلش تاریک تر از خاک
یا علی موسی الرضا ، در یاب
چون پدرت این خسته دل زندانی دردی روان کش را
یا علی موسی الرضا دریاب،درمان بخش
یا علی موسی الرضا در یاب
مهدی اخوان ثالث